کد مطلب:298587 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:200

داستان گردنبند و النگو و پرده


و نیز شیخ صدوق (ره) در كتاب امالی به سند خود از محمد بن قیس روایت كرده كه گفت: رسم پیغمبر (ص) چنان بود كه هر گاه از سفری بازمی گشت نخست به خانه ی فاطمه (ع) می رفت و مدتی طولانی در نزد او می ماند [1] ، در یكی از سفرها فاطمه (س) در غیاب پدر دستبند و گردنبند و دو گوشواره و پرده ای برای درب خانه تهیه كرد تا با وضع بهتری پدر و شوهرش را دیدار كند، همین كه رسول خدا (ص) از سفر بازگشت یكسر به خانه ی فاطمه (ع) آمد و اصحاب و یاران آن حضرت پشت در ایستادند و نمی دانستند بمانند یا بروند زیرا به طور معمول توقف آن حضرت در خانه ی دخترش طول می كشید، ناگاه رسول خدا (ص) را مشاهده كردند كه از خانه ی فاطمه خارج شد و آثار ناراحتی در چهره اش مشاهده می شود و همچنان به مسجد آمده و به منبر رفت.

فاطمه (ع) كه چنان دید دستبند و گردنبند و گوشواره ها را بیرون آورد و پرده را نیز باز كرد همه را به نزد رسول خدا (ص) فرستاد و به وسیله ی شخصی كه آنها را پیش


پیغمبر (ص) می برد برای آن حضرت پیغام داد كه به پدرم بگو: دخترت سلام می رساند و می گوید: اینها را در راه خدا صرف كن!

همین كه فرستاده به نزد رسول خدا (ص) آمد و جریان را معروض داشت پیغمبر (ص) سه بار فرمود: «فداها ابوها» (پدرش به فدایش) دنیا از محمد و خاندان او نیست، چنانكه دنیا در پیش خدا به اندازه ی بال مگسی ارزش داشت شربتی از آب به كافری نمی داد. این سخن را گفته و از منبر برخاسته به خانه ی فاطمه آمد.

نگارنده گوید: ابن حجر عسقلانی- با شدت تعصبی كه نسبت به دیگران و عداوتی كه با شیعه دارد این حدیث را در كتاب الصواعق المحرقه (ص 109) از احمد و دیگران نقل كرده و یك جمله هم افزوده كه پیغمبر سه بار فرمود: «فعلت فداها ابوها» (پدرش به فدایش كه انجام داد.)


[1] در روايات بسياري كه علماي شيعه و سني روايت كرده اند چنين آمده كه رسم رسول خدا (ص) چنان بود كه هرگاه به سفري مي رفت آخرين كسي را كه براي خداحافظي نزد او مي رفت فاطمه (ع) بود و چون باز مي گشت نخستين كسي را كه به ديدارش مي رفت فاطمه (س) بود. براي اطلاع بيشتر به بحارالانوار، ج 43؛ صحيح ابي داود، ج 26؛ مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 275؛ سنن بيهقي، ج 1، ص 26؛ مستدرك، ج 3، ص 156 و ديگر كتابهاي فريقين مراجعه شود.